الیناالینا، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

الینا فرشته کوچک خوشبختی

یه شب تابستانی در پارک

1392/8/20 12:26
نویسنده : مامان شیدا
2,338 بازدید
اشتراک گذاری

عروسک قشنگ من غروب یه روز قشنگ شهریور ماه که شما و مهتا از  صبح با هم بودید و خیلی دخترای خوب و حرف گوش کنی بودید و اصلا من و خاله جون رو اذیت نکردید (این  حرف را خیلی جدی نگیر چون تو و مهتا وقتی با هم هستید ما از دستتان smileyیا smileyو smileyهستیم  ) تصمیم گرفتیم بریم پارک smileyتا شما کمی بازی کنید smileyو خوش بگذرانید .وقتی شما سوار قطار بودید و مشغول بازی یه خانم مسنی من رو صدا کرد و پرسید اهل مطالعه هستی کمی تعجب کردم و گفتم اگه این وروجک ها بگذارند بله بعد سه تا کتاب رمان به من نشان داد و گفت اینها را این خانم نوشته و اشاره کرد به دختر خانومی که روی ویلچر نشسته بود موضوع برایم جالب شد کتاب ها را گرفتم و در پشت یکی از کتابها به طور خلاصه بیوگرافی این نویستده جوان را نوشته بود . اسمش حمیده اکبری جعفری است که در سن 11 سالگی به بیماری دچار شده  که قدرت هر نوع حرکت را از او گرفته بود تا جایی که در حال حاظر 96%معلولیت جسمی و حرکتی  دارد .این محدودیت جسمی این دختر جوان را منزوی نکرده  و خداوند به حمیده دو نعمت عطا کرده بود اول مادری دلسوز و صبور که پر پرواز او شده  و دیگر قدرت نویسندگی . خانم اکبری جعفری سه رمان  به نامهای زیبا تر از دریا  _ شیرین _ و نقش عشق را نگاشته .القصه با کمال میل هر سه کتاب را خریدم و از او خواهش کردم که برایم امضا کند که متوجه شدم ایشان حتی قدرت تکان دادن دست هم ندارند و مادر گرامیشان برایمان مهر کرد و چند عکس یادگاری با ایشان گرفتیم . این هم عکس این نویسنده جوان

 

               حمیده اکبری

کتاب شیرین    کتاب زیبا تر از دریا

                                 نفس عشق

عزیز دلم نمی دانم الان که این مطلب را میخوانی چند ساله هستی اما مطمئن هستم که از درک بالایی برخورداری همیشه خداوند را برای نعمتهایی که بر تو ارزانی داشته شاکر باش و قدر سلامتی خود را بدان و اگر خدایی ناکرده مشکلی برایت به وجود آمد همیشه توکلت بر او باشد که خداوند بهتری یاور توست ....

 

شیطونک من این هم چند تا از عکسهای تو و مهتا  اون شب در پارک

        تاب سواری

        تاب سواری الینا

        چرخ و فلک 

        چرخ و فلک

             

         ماشین سواری

                                        

         ماشین سواری

                          

          الی جان

                    

          قایق سواری

                  

          عروسک ها

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (25)

بهار
20 آبان 92 1:11
قالب وبلاگ کاملا سفارشی با عکس کوچولوتون. http://www.ghalebe- weblog.blogfa.com
آیسان مامان ماهان
20 آبان 92 8:40
سلام شیدا جونم و الینای نازنیمآخ جون یه پست تازه راستی گلم خصوصی برام نیومدااااااااااا

سلام آیسان جون به تنبلی من نخند همه که مثل شما زرنگ و دست به قلم نیستند یه بار دیگه خصوصیت رو چک کن گلم
آیسان مامان ماهان
20 آبان 92 8:45
کاملا مفهومه که الینا جون و مهتا جون اصلا اذیت نمیکننموهاتو نکن دختر ،کچل میشی



آخ قربون آدم چیز فهم خوبه یکی آدم رو درک کنه ای خواهر از کچلی گذشته به قرص اعصاب و ...رسیده
آیسان مامان ماهان
20 آبان 92 8:56
ای جوووووووووووووونم چقد تکان دهنده بود،قصه حمیده خانوم،ولی باریکلله به غیرت و قدرتش

به خاطر همینه که میگن خدا گر ز حکمت ببندد دری ز رحمت گشاید در دیگری
آیسان مامان ماهان
20 آبان 92 8:58
شیدا جونم پس حتما مامانش رومانا رو بجاش مینویسه ،چون خودش تحرک نداره میتونست خودش حرف بزنه

بله حرف که میزد نمیدونم یا مادرش یا کس دیگری برایش تایپ میکرده
آیسان مامان ماهان
20 آبان 92 9:00
آفرین به حمیده اکبری و راهی که پیدا کرده برا زندگی و نباختن روحیه اش

واقعا روحیه خوبی داشت البته یه مادر فدا کار کنارش بود حتی نمیتوانست دستش رو تکان بده و مادر خوراکی در دهانش میگذاشت
آیسان مامان ماهان
20 آبان 92 9:01
مرسی شیدا جونم که هر سه کتابو خریدی حتما خیلی خوشحال شده حمیده جون و خودتونم از خوندنش لذت میبرین

اما خیلی ناراحت شدم که مجبور بودند برای فروش کتابهایشان به پارک و مراکز خرید بروند پس بهزیستی چه کار میکند
آیسان مامان ماهان
20 آبان 92 9:01
دو تا دختر خاله چه فیقورایی گرفتن

فیگوریه ساعت التماس میکردیم تا به دوربین نگاه کنند الینا که هر وقت دوربین ببینه فرار میکنه
آیسان مامان ماهان
20 آبان 92 9:02
الینا جونم مهتا جونم خوشحالم که اینهمه بهتون خوش گذشته،

مرسی خاله جون مهربون
آیسان مامان ماهان
20 آبان 92 9:07
شیدا جونم خصوصی...
آمدم گلم
مامی کوروش
20 آبان 92 12:14
شیدا جون وقت کردی این وب و بروز کن اهر ! شهریورررررر افرین به این خانم نویسنده ، انشا... سلامت باشه شیطونی جزئی از این بچه هاست که اگر نباشه باید تعجب کنی خصوصی بابا انقدر به رویم نیاورید همه که مثل شما دست به قلم نیستند اما قول میدم به روز بشم . شیطونی که بله اما اینجوریش دیگه نهدیگه رویم نمیشه خونه کسی برم از بس آتیش میسوزونه تازه وقتی برمیگردیم تو ماشین میگه خوب مامان بگو چه کارهای بدی کردم تازه خودش دونه دونه تعریف میکنه
خاله فهیمه
21 آبان 92 8:40
بله ...مرور خاطرات شییییییرین چقدر دلچسبه ...ایشالله تنشون سلامت باشه خوااااااهر ما که دیگه عادت کردیم به این اعصاب خورد شدن ها اگه این کارها رو نکنن تعجب میکنیم هههه مرور خاطرات شیرین منظورت دعوا هاست یا پارک رفتن خواهــــــــــر جون اینها که شوخیه اگه آتیش نسوزونن تعجب میکنیم
آیسان مامان ماهان
21 آبان 92 9:57
دل را اگر از حسین بگیرم چه کنم بی عشق حسین اگر بمیرم چه کنم فردا که کسی را به کسی کاری نیست دامان حسین اگر نگیرم چه کنم. عزیز دلم پیشاپیش شهادت اام حسین و یاران با وفایش را تسلیت و تعزیت گفته و طلب دعای خیر داریم،ارادتمند شما آیسان و ماهان ممنون عزیزم من هم متقابلا این مصیبت عظما را تسلیت میگویم
آیسان مامان ماهان
21 آبان 92 9:57
راستی گلم اون مورد حل شد نه گلم مگه نمی بینی نوشته ها چقدر کوچک شده و صفحه سه تیکه
مامان اهورا(نرگس)
21 آبان 92 18:47
آفرین به این نویسنده ی جوان!!!!!!!! ولی چرا پست مال شهریوره؟؟؟ واقعا این نویسنده جوان آفرین دارد . در مورد پست هم از بس که من تنبل هستم هنوز نتونستم وب الینا رو به روز کنم
محبوبه مامان الینا
26 آبان 92 11:45
واقعا سلامتی بزرگترین نعمته کتابهاشون جالب بود؟ واقعا بزرگترین نعمت سلامتیه و تا آدم از دستش نده قدرش رو نمیدونه .من کتاب شیرین رو خوندم خوب بود یه کم کاستی داشت اما قشنگ نوشته بود
اليناگلينا
26 آبان 92 11:52
واي چه كار خوبي كردي شيدا جون كه دل اون مامان دلشكسته را شاد كردي و كتابهاي دخترش را خريدي.اميدوارم به حق اين روزهاي عزيز خدا به همه مريضها شفا عنايت كنه ممنونم دوست گلم من که کاری نکردم کار بزرگ رو اون مادر و دختر با اراده کردند . آمیییییین
مامی کوروش
26 آبان 92 17:29
خصوصی آمدم عزیزم
هیراد و عمه لیلاش
26 آبان 92 21:41
تولدت مبارک الینا جونم ممنونم لیلا جون شما منو شرمنده کردید با این که هنوز پست تولد الینا رو نگذاشتم تبریک فرستادید هزار تابوسه برای هیراد عزیزم و عمه مهربونش
مامانی درسا
27 آبان 92 2:29
عزیزم الینا تولدت هزاران بار مبارک دخترم انشاالله دستان مهربون خداوند همیشه نگه دارت باشه دوستت دارم عزیزم وای مرسی دوست خوبم که به یاد ما بودید و روز تولد الینا رو تبریک گفتید و ممنون از دعای قشنگتون .هزار تابرای درسا و مامانی مهربونش
مامان مرمر
27 آبان 92 9:52
تولد تولد تولدت مبارک ممنون مامان مرمر جون شما لطف دارید
مامانی درسا
2 آذر 92 1:05
هزار تا بوس فقط برای دختر خوشگلم و مامان مهربونش
مریم (مامان ثنا جون )
6 آذر 92 10:15
خدا را شکر که اینهمه بهتون خوش گذشته ولی اینطور که مشخصه مامانتون کچل شدن افرین به این پشت کار این دختر خانم
مامان شیدا
پاسخ
ای خواهر کاشکی فقط کچل می شدیم کارمان به خود زنی و... هم رسیده اما ان شالله تنشون سالم باشه این جوری بودن مان عیب نداره .
مامان مریم
13 آذر 92 10:59
چقدر جالب...واقعا سلامتی نعمت خیلی بزرگیه که اصلا به چشم نمیاد ...هرچقدر شکر کنیم بازم کمه...ممنون که این تجربه رو با قسمت کردی راستی اون عکسی که مهتا داره گریه میکنه خیلی بامزه شده
مامان شیدا
پاسخ
تا وقتی که سالمی نمی دونی چه نعمتی داری اما کافیه کمی درد داشته باشی حاضری هرچی داری بدی تا سلامتیت را به دست آوری بی خودی نیست که میگن سلامتی بزرگترین نعمته .
مامان مرضیه
14 آذر 92 9:59
به به شیدا جون شما هم که دیر به دیر آپ می شید به ماهم سر بزنید گل دخترمون ما شا الله خیلی بزرگ شده ببوسید
مامان شیدا
پاسخ
به به مرضیه خانم بابا چه عجب !!خیلی خوشحال شدم که به ما سر زدید . بله دیگه تا چشم به هم میزنیم غنچه هامون به گل زیبا تبدیل میشوند پسر گلم را ببوسید