یه شب تابستانی در پارک
عروسک قشنگ من غروب یه روز قشنگ شهریور ماه که شما و مهتا از صبح با هم بودید و خیلی دخترای خوب و حرف گوش کنی بودید و اصلا من و خاله جون رو اذیت نکردید (این حرف را خیلی جدی نگیر چون تو و مهتا وقتی با هم هستید ما از دستتان یا و هستیم ) تصمیم گرفتیم بریم پارک تا شما کمی بازی کنید و خوش بگذرانید .وقتی شما سوار قطار بودید و مشغول بازی یه خانم مسنی من رو صدا کرد و پرسید اهل مطالعه هستی کمی تعجب کردم و گفتم اگه این وروجک ها بگذارند بله بعد سه تا کتاب رمان به من نشان داد و گفت اینها را این خانم نوشته و اشاره کرد به دختر خانومی که روی ویلچر نشسته بود موضوع برایم جالب شد کتاب ها را گرفتم و در پشت یکی از کتابها به طور خلاصه بیوگرافی این نویستده جوان را نوشته بود . اسمش حمیده اکبری جعفری است که در سن 11 سالگی به بیماری دچار شده که قدرت هر نوع حرکت را از او گرفته بود تا جایی که در حال حاظر 96%معلولیت جسمی و حرکتی دارد .این محدودیت جسمی این دختر جوان را منزوی نکرده و خداوند به حمیده دو نعمت عطا کرده بود اول مادری دلسوز و صبور که پر پرواز او شده و دیگر قدرت نویسندگی . خانم اکبری جعفری سه رمان به نامهای زیبا تر از دریا _ شیرین _ و نقش عشق را نگاشته .القصه با کمال میل هر سه کتاب را خریدم و از او خواهش کردم که برایم امضا کند که متوجه شدم ایشان حتی قدرت تکان دادن دست هم ندارند و مادر گرامیشان برایمان مهر کرد و چند عکس یادگاری با ایشان گرفتیم . این هم عکس این نویسنده جوان
عزیز دلم نمی دانم الان که این مطلب را میخوانی چند ساله هستی اما مطمئن هستم که از درک بالایی برخورداری همیشه خداوند را برای نعمتهایی که بر تو ارزانی داشته شاکر باش و قدر سلامتی خود را بدان و اگر خدایی ناکرده مشکلی برایت به وجود آمد همیشه توکلت بر او باشد که خداوند بهتری یاور توست ....
شیطونک من این هم چند تا از عکسهای تو و مهتا اون شب در پارک