الیناالینا، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

الینا فرشته کوچک خوشبختی

سفر یک روزه به چالوس

1392/7/12 10:10
نویسنده : مامان شیدا
1,101 بازدید
اشتراک گذاری

      الی در شمال

الینای عزیزم هر زمان که در مورد سفر رفتن صحبت میکنیم گذینه تو شمال و دریاست . اگر من یا بابا در مورد شهر دیگری نظر بدهیم فوری می پرسی دریا هم داره و اگر بگوییم نه فوری با قاطعیت میگویی من که اصلا دوست ندارم بریم بعد یه کم ناز میکنی و با خواهش میگی :بریم دریـــــــــا تورو خدا اگه منو دوست داری . من و بابا هم که جز شادی تو چیز دیگه ای نمیخواهیم  فوری کوتاه می آییم و قبول میکنیم . یکی از آن روزها صبح شنبه 30شهریور بود که به قصد شمال به قول معروف شال و کلاه کردیم و راه افتادیم بر عکس روز های گذشت جاده خلوت و رویایی بود و در طی مسیر حسابی خوش گذشت حدود ظهر بود که رسیدیم چالوس و بعد از خریدن جلیغه نجات که از قبل قولش را گرفته بودی و رفتن به رستوران و خوردن ناهار رفتیم کنار ساحل  اول کلی شن بازی کردی بعد به همراه بابایی رفتید توی آب بعد باز شن بازی و ساختن یه قلعه ....اصلا هم همکاری نمی کردی تا ازت عکس بیندازم این چند عکس را هم بابا جون بی هوا ازت انداخت خلاصه بعد از 4ساعت بازی آمدی و گفتی من که خسته شدم خوابم میاد دلم هم برای عروسک هام تنگ شده بریم خونمون shocked smileyو رفتی تو ماشین خوابیدی ما هم تصمیم گرفتیم برگردیم در راه برگشت وقتی سیاه بیشه برای خوردن جگر ایستادیم هر چه کردم که بلند شو کمی کباب بخور با گریه گفتی من که گفتم خوابم میاد من و بابایی هم که بدون تو چیزی از گلومون پایین نمی ره  نوشابه رو بهت نشان دادیم (آخه عاشق نوشیدنی هستی مخصوصا دوغ و نوشابه )باز داد زدی نمـــــــــی خوام اما بعد از چند ثانیه گفتی مامانی نوشابه میخوام اما کباب نـــــــه خلاصه وقتی رسیدیم کندوان و برای خوردن آش توقف کردیم بیدار شدی و کمی بازی کردی هر بار که خواستم ازت عکس بگیرم پشتت رو کردی و فرار کردی به خاطر همین عکس زیادی از این سفر نداریم اصلا چه ایرادی داره مهم اینه که بهت خوش گذشت همین .

 

 

        شنا

       جت اسکی

       چشمک زن من

 

                                                بقیه عکسها در ادامه مطلب

      الی در شمال

الینای عزیزم هر زمان که در مورد سفر رفتن صحبت میکنیم گذینه تو شمال و دریاست . اگر من یا بابا در مورد شهر دیگری نظر بدهیم فوری می پرسی دریا هم داره و اگر بگوییم نه فوری با قاطعیت میگویی من که اصلا دوست ندارم بریم بعد یه کم ناز میکنی و با خواهش میگی :بریم دریـــــــــا تورو خدا اگه منو دوست داری . من و بابا هم که جز شادی تو چیز دیگه ای نمیخواهیم  فوری کوتاه می آییم و قبول میکنیم . یکی از آن روزها صبح شنبه 30شهریور بود که به قصد شمال به قول معروف شال و کلاه کردیم و راه افتادیم بر عکس روز های گذشت جاده خلوت و رویایی بود و در طی مسیر حسابی خوش گذشت حدود ظهر بود که رسیدیم چالوس و بعد از خریدن جلیغه نجات که از قبل قولش را گرفته بودی و رفتن به رستوران و خوردن ناهار رفتیم کنار ساحل  اول کلی شن بازی کردی بعد به همراه بابایی رفتید توی آب بعد باز شن بازی و ساختن یه قلعه ....اصلا هم همکاری نمی کردی تا ازت عکس بیندازم این چند عکس را هم بابا جون بی هوا ازت انداخت خلاصه بعد از 4ساعت بازی آمدی و گفتی من که خسته شدم خوابم میاد دلم هم برای عروسک هام تنگ شده بریم خونمون shocked smileyو رفتی تو ماشین خوابیدی ما هم تصمیم گرفتیم برگردیم در راه برگشت وقتی سیاه بیشه برای خوردن جگر ایستادیم هر چه کردم که بلند شو کمی کباب بخور با گریه گفتی من که گفتم خوابم میاد من و بابایی هم که بدون تو چیزی از گلومون پایین نمی ره  نوشابه رو بهت نشان دادیم (آخه عاشق نوشیدنی هستی مخصوصا دوغ و نوشابه )باز داد زدی نمـــــــــی خوام اما بعد از چند ثانیه گفتی مامانی نوشابه میخوام اما کباب نـــــــه خلاصه وقتی رسیدیم کندوان و برای خوردن آش توقف کردیم بیدار شدی و کمی بازی کردی هر بار که خواستم ازت عکس بگیرم پشتت رو کردی و فرار کردی به خاطر همین عکس زیادی از این سفر نداریم اصلا چه ایرادی داره مهم اینه که بهت خوش گذشت همین .

       شنا

       الی سوار بر جت اسکی

       سواری

       جت اسکی

       جت اسکی 2

       الینای من

       گل مامان

      

چشمک زن من

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

خاله فهیمه
12 آذر 92 11:58
آب بازی خوشگذشت خانوم کوچولو ....مواظب باش زیاد با جت اسکی تند نری شیطون بلای خاله ...خوشحالم که بهت خوش گذشته ...
مامان شیدا
پاسخ
جای شما خالی خیلی کیف داد خاله . تازه میخواستم بالن هم سوار بشم مامان بابا نذاشتند
مریم (مامان ثنا جون)
13 آذر 92 11:05
خوش به حالت الینا جون دلم برای دریا تنگ شده همیشه به سفر و خوش گذرونی انشاالله دیگه بهمون سر نمیزنید
مامان شیدا
پاسخ
مرسی گلم . دریا !!!!تازه یه بار دیگم کشوندمون شمال اون هم برای تولدش تا یکی دو روز آینده پستش رو می زارم . من که تازه اومدم پیشتون کامنت هم گذاشتم فکر کردم وقت نکردی تایید کنی !!! چشم من که کلی کیف میکنم از خوندن مطالب شما و کارهای ثنا گلی خودم
مامان الناز
15 آذر 92 3:04
همیشه شاد و خوش باشید
مامان شیدا
پاسخ
ممنونم عزیزم