شمال خوانوادگی سال 1388
پنجم مهر ماه قرار بود به همراه دایی امید وزن دایی لیلا ودایی امیر وخاله فهیمه و عمو یاسر بریم شمال . عمو یاسر چالوس از طرف اداره ویلا گرفته بود . ما با یک روز تاخیر رفتیم چون تولد ثنا دخترعموت دعوت داشتیم از طرف شما شاهزاده خانومم چادر بازی برای ثنا هدیه گرفتم و آن شب به جشن تولد رفتیم . آنجا کلی دست زدی ونانای کردی .
فردای آن شب رفتیم چالوس وبه جمع خانواده پیوستیم . همگی رفتیم تل کابین نمک آبرود چه منظره زیبایی کلی گفتیم و خندیدیم دایی امیر هم که سر به سر بقیه می گذاشت و جمعمان را شاد تر می کرد . یه روز رفتیم جنگل وبعد لب ساحل نوشهر چای و عصرانه خوردیم وشما هم که نقل مجلس ما بودی و لذت سفر را برایمان صد چندان می کردی . مشکل غذا هم نداشتی یا سوپ برات می گرفتم یا غذای کمکی ات پوره را برایت آماده می کردم کلا درسفر خیلی خانم هستی دوست دارم پرنسس من
این هم چند تا عکس آن سفر
اینجا محوطه ویلا است
اینجا جاده عباس آباد است