عید91
بهار وقتی بهاره که بوی تو رو داره
وگرنه مثل هر سال هوای انتظاره
عزیز دلم این چهارمین بهاری است که کنارمان هستی و عید بوی عطر خوش بودنت را دارد و سفره هفت سین نمان رونق دیگری . وقتی نبودی به نیت حضورت سبزه و ماهی میگرفتم و شمع روشن میکردم . اما حالا به عشق تو سبزه سبز می کنم به نیت آینده روشن برایت و با شوق ماهی ها را در تنگ آب میاندازم تا تو از دیدنش لذت ببری و شمع ها را روشن میکنم تا روشنایی بدرقه راهت باشد.
عزیز دلم همیشه برایم بمان و بدان عاشقانه دوستت دارم
مامانی امسال سال ماهی یا به تعبیری نهنگ است . دلم یه سفره هفت سین سنتی می خواست . تصمیم گرفتم ظرفها را خودم تزیین کنم .یه روز صبح به همراه خاله فهیمه رفتیم و خرید کردیم . بعد رفتیم خانه خاله جون و تا اخر شب ظروف را رنگ کردیم . فردای آن روز به همراه بابایی برای خرید ماهی وشمع و وسایل هفت سین رفتیم . به انتخاب شما سه ماهی خریدیم که یکی آن آبی بود شما دو تا شمع دلفین هم برداشتی وگفتی : این مامانشه واین کوچولوه نی نی شه باباشم رفته سر کار. وای چقدر لذت داره با تو بودن و با شور و شوق تو خرید کردن . خدا جون چطور می تونم شکر این نعمت را به جا بیاورم . کاشکی این لحظه ها هیچ وقت تمام نشه .
الینا کنار سفره هفت سین
عاشقتم عزیز دردونه چراغ خونه
امسال مسافرت نرفتیم و تصمیم گرفتیم به دید و بازدید اقوام برویم و سفر را بگذاریم برای یه وقت دیگه که جاده ها خلوت باشه چون شما از زیاد تو ماشین بودن خوشت نمیاد و مرتب بهانه می گیری . ما شاالله فامیل زیاده و وقت کم شما خسته شده بودی از این همه عید دیدنی و مرتب بهانه میگرفتی که چرا خونه نمی مونیم یا چرا نمیریم پارک و دستهای کوچکت را می آوردی جلو و میگفتی آخه من گناه دارم مگه منو دوست نداری . من و بابایی تصمیم گرفتیم دو روز را بگذاریم برای برای گردش شما . یه روز رفتیم بازار تهران که اتفاقا نمایشگاه هم بود و کلی خرید کردیم یه بادبادک خوشگل هم برای شما خریدیم که قولش را خیلی وقت بود بهت داده بودیم .
اینم بادبادک الی جگری
عصر آن روز هم همراه خاله مریم (دختر دایی من )و متین وثنا رفتیم پارک گفتگو . کلی با بچه ها بازی کردی و برای شام رفتیم رستوران .
الینا و متین و ثنا
از آنجایی که شما از پارک سیر نمیشی فردای آن روز هم رفتیم پارک . و بعد بازی و گردش در محوطه خانه مان (ما در منازل سازمانی اداره کشاورزی زندگی میکنیم که اطراف منزلمان زمین زرایی و باغ و گل کاریه )
الی در پارک
الی جونی در محوطه
الی جون به همراه دخترش دریا جلوی خانه ماشین سواری میکنه
الینا گلینا در حال خاک بازی
الینا جونم جلوی خانه
و اما سیزده بدر که چند سالیه فامیل میان پیش ما و میریم تو محوطه کنار جوی آب یا مزرعه و روز قشنگی را همراه هم میگذرانیم .
الینا و مهتا و عمو یاسر در حال باد بادک بازی
آش خورونه هی هی
الینای عزیزم در حال خدا حافظی از مهمانها