عید 92
سال نو گل آورد زمستون و بهار کرد
سال قبل بار رو بست یواش یواش فرار کرد
عید اومد خنده کن فردا رو کس ندیده
سال نو سال نو یه سال یه سال پر امیده
دختر قشنگم بلاخره بهار از راه رسید و با خودش عید و نوروز باستانی را به همراه آورد . این پنجمین بهاری است که با وجود تو خانه ما عطر و بوی دیگری دارد .
امسال در چیدن سفره هفت سین کلی به مامان کمک کردی با هم تخم مرغها را رنگ کردیم و با خمیر بازیت مار درست کردیم و سر سفره گذاشتیم از جلو خانه گل کندی و در کنار هر ظرف یکی گذاشتی .با اینکه مهد کودک یه تنگ کوچک ماهی و سبزه به شما هدیه داده بود به بابایی سفارش دوتا ماهی دیگه دادی و گفتی این الینا ست یه مامان و بابا براش بخر
.
بعد از این که سفره آماده شد منتظر تحویل سال شدیم شما به تبعیت از بابایی قران کوچک خودت را برداشتی و شروع به خواندن کردی و بعد با هم دعا کردیم .وقتی سال تحویل شد پریدی تو بغل من و بابایی و بعد از بوسیدن روی گلت بابا از لای قرآن بهت عیدی داد و شما هم دو تا اسکناس برداشتی و به من عیدی دادی بعد شروع کردی به رقصیدن و من هم ازت فیلم گرفتم .
بعد قرآن را به دستت دادم و از خانه بیرون رفتی و در زدی و پا به خانه گذاشتی تا با قدمهایت خیر و برکت را برایمان به ارمغان بیاوری
قرار گذاشته بودیم تعطیلات را به دید و بازدید از اقوام بگذرانیم و در پایان آن یه سفر سه روزه به لاهیجان برویم آخه شما فقط برای سفر دریا را قبول داری و ما هم که مطیع اوامر هستیم.
13بدر هم طبق روال هر سال دایی امیر و خاله فهیمه و خاله من (خاله فرح )و خاله مریم (دوست من ) به همراه خانواده آمدند پیش ما و توی محوطه کنار جوی فرش انداختیم و سیزده رو به در کردیم امسال قرار گذاشتیم جوجه کباب درست کنیم من هم برای عصرانه آش رشته درست کردم خدا را شکر خیلی خوش گذشت شما بچه ها کلی بازی کردید و خوش گذراندید عکس های اون روز را هم محدثه انداخت که دو سه چند تا از آن را برایت میگذارم
کلا عید خوبی بود و بهمان خیلی خوش گذشت .این هم چند تا از عکسهای شما در پای سفره هفت سین اما از مهمانیها عکس ندارم با اینکه دوربین را میبردم اما فراموش میکردم عکس بگیرم مامانی رو ببخش عزیز دلم
تخم مرغ هایی که با هم درست کردیم
دخی مامان در کنار سفره هفت سین
پرنسس مامان در محوطه خانه در چهارم فروردین
عکسهای سیزده بدر در ادامه مطلب
آقایان درحالدرست کردن کباب
الینا و امیر مهدی در حال آتیش سوزوندن
دعا کردیم و نیت کردیم و سبزه گره زدیم
سبزه مون رو به همراه آرزوهامون به آب سپردیم
غروب از سرما آتیش روشن کردیم .شیتونک من درحال باد زدن باقی مانده آتیش