روز مادر
مادر، می خواهم با اشک هایم، گلی بپرورم به رنگ خون دل و به قامت هزاران دریغ و آه، و روز مادر، بر مزارت گذارم. مادر، در این روز، آهم را بنگر و دریغم را شاهد باش. هنوز باور ندارم که تو رفته ای. هنوز دست احساس تو را حس می کنم. تو زنده ای!وبرایم هر روز دعا میکنی .
در آسمان آبی دلم، جایی برای ابرها نیست
مادرم! دعایم کن که با دعایت، دلم خانه دردها نیست
واما روز زن در خانه ما
شیرین زبونم دیروز عصر شما خواب بودی و من هم پای کامپیوتر که بابایی آمد با یه دسته گل و یه کیک کوچولو و گفت عزیزم روزت مبارک از صدای بابا شما از خواب پریدی و تا گل ها رو دیدی گفتی مال منه من میخوام به مامان بدم بعد دسته گل رو گرفتی و گفتی اصلا مال خودمه روز من باشه دیگه ... بعد بابایی یه پاکت که توش 5تا تراول بود رو داد به من و گفت قابل شما رو نداره و ما رو شرمنده کرد سپس همراه شما کیک را بریدیم و همراه چای یه عصرانه خوشمزه را نوش جان کردیم . بعد به پیشنهاد بابایی رفتیم دوری در شهر زدیم و بابا جون گفت شام چی میخورید و خانم گلم هم که شما باشید گفتی کباب . غذا رو گرفتیم و به پیشنهاد شما رفتیم میدان اسبی کنار آب و شما کلی بازی کردی و به ماهی ها غذا دادی . از بابا قاسم و شاهزاده خانومم ممنونم که همچین شب زیبایی را برایم رقم زدید.
تنها بهونه زندگیم من از شما هیچ توقعی ندارم چون تو بزرگ ترین هدیه خدا برایم هستی با وجودت تمام ثروت جهان را دارم برایم بمان که نفسم به نفست بند است . خدای مهربون هزاران هزار با تو را شکر میگویم که همسری مهربان و فرزندی نیکو به من عطا کردی این دو عزیز را در پناه خود حفظ فرما .
راستی گلم شب میلاد خاله فهیمه و مهتا و عمو یاسر آمدند خانه ما و خاله جون برایمان کیک درست کرده بود و مهتا کوچولو کادو به دست آمد و گفت خاله جون روزت مبارک شوکه شده بودم اصلا حواسم به روز مادر نبود . کلی مهتا رو بوسیدم و کادو رو باز کردیم یه قواره چادر مشکی بود . خیلی از خواهر گلم و همسر مهربانش یاسر عزیزم ممنونم شرمنده ام کردند امیدوارم بتوانم جبران کنم .
این هم چند تا عکس از این روز