سفر شمال و مشهد خرداد91
دخترم بابایی از طرف اداره ویلای فرح آباد ساری را برای آخر اردیبهشت رزرو کرده بود تا به مناسبت سالگرد ازدواجمان یه سفر سه نفری بریم . قرار شد سه روزی شمال باشیم و از آنجا از جاده کناره بریم مشهد مقدس پا بوس امام رضا و سه روزی هم در جوار آنحضرت باشیم . سفری زیارتی و تفریحی دو شهری که شما خیلی دوست داری . هر وقت ازت می پرسیدم مسافرت کجا بریم میگفتی دریا و امام رضا . شنبه 30 اردیبهشت صبح راه افتادیم و از جاده فیروز کوه به طرف ساری رفتیم . توی راه همش میپرسیدی پس کی میرسیم به دریا من میخوام برم آب بازی. هر چی میگفتم مامان جان خیلی مانده هوا که تاریک شد میرسیم و فردا باید بری لب دریا شما قبول نمیکردی و به بابا میگفتی تند برو خسته شدم خلاصه بعد از...
عید91
بهار وقتی بهاره که بوی تو رو داره وگرنه مثل هر سال هوای انتظاره &nb...
نویسنده :
مامان شیدا
17:55
پا بوس امام رضا
السلام علیک یا غریب الغربا یا معین الضعفا و الفقرا السلطان یا ابل الحسن یا علی ابن موسی الرضا عزیز دلم قبل از اینکه به دنیا بیایی نذر و عهدی داشتم با آقای مهربانیها ثامن الحجج ...وقتی خدای مهربون تو فرشته کوچک را را از بهشت برامون فرستاد وقت ادای دین بود . اما متاسفانه تا حدود سه سال میسر نشد . بلاخره در یه روز قشنگ خدا 16 مهر امام رضا ما را طلبید در...
از پستانک کرفتن الینا
شیرین عسلم حالا وقت خان سوم رسیده یعنی از پستانک گرفتنت از عطاری سبزه زرد گرفتم و پستانکت را در آن زدم وقتی آن را خوردی گفتی تخه مامانی بوسور ش(بشورش) با اینکه بوی بدی میداد خوردی و به روی خود نیاور...
جشن دندانی
گلکم 7 ماهت بود میخواستی دندان در بیاودی تصمیم گرفتم روز تولد حضرت زهرا جشن بگیرم و برایت آش دندانی درست کنم در ضمن نذر هم داشتم که اگر خداوند به حرمت حضرت فاطمه (س) به ما فرزند سالمی عطا کند روز میلادش مولودی بگیرم . کلی مهمان داشتیم فامیلهای بابایی و من و یه عالمه خاله (دوستام) . عمه فاطمه ات هم سنگ تمام گذاشت و کلی مولودی خواند ونقل وشکلات بر سر مهمانان میریخت ما هم کف میزدیم و.... بابایی یه کیک به شکل قران سفارش داده بود که خیلی قشنگ بود من هم آش دندانی خیلی خوشمزه ای برایت درست کرده بودم که به همراه میوه وشربت از مهمانهایمان پذیرایی کردم یکی دو قاشق آش هم بهت دادم که ...
اذان پدر بزرگ
حالا نوبت خواندن اذان واقامه بود برایت . دوست داشتم تمام افراد مومن فامیل و آشنا در گوشت اذان بگویند . بابا قاسم اولین نفر بود اذان را در گوش راست و اقامه در گوش چپ خواند وتو را زهرا نامید تا زیر سایه خانم فاطمه زهرا باشی . آقا جون پدر بزرگ من هم یکی از افرادی بود که که در گوشت اذان گفت و تورا زهرا نامید چون نام مادرم هم زهرا بود . ...
روز آمدنت هدیه قشنگ خدا
روز16 دیماه به همراه بابایی اومدیم بیمارستان تا شما شاهزاده خانوممون را ترخیص کنیم ساعت یک و نیم بعد از ظهر به همراه خاله فهیمه رسیدیم خانه جلوی خانه دایی امیر وامید زن دایی لیلا زن عمو مرضیه خاله فرح و عمو داوود منتظر ایستاده بودند عمو داوود گوسفندی را که مامان خورشید وآقا برات پیش کش فرستاده بودند قربانی کردوبا سلام و صلوات آمدیم داخل نوبت قربون صدقه ها و ماچ وبوسه بود بعد از یک ساعت با التماس تو رو از دستشان در آوردم و در آغوش گرفتم و تو را به حمام بردم چه لذت بخش بود در کنار تو بودن در آنجا بود که فهمیدم حمام کردن را دوست داری بعد از حمام نهار خوردیم و بعد از ظهر بود که دوستای مهربان مخاله ها ...